هامونهامون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

آبی تر

بدون عنوان

شاید تو بیایی و بعدها که واسه خودت مردی شدی به نظرت من مامان خوبی برات نبوده ام شاید به خواسته هات اونطور که باید و شاید جوابی نداده باشم شاید مامان مهربون و دلسوزی که تصمیم های درست بتونه بگیره نباشم شاید پر از اشتباهات جبران ناپذیر بشم و تو من رو اونطور که من انتظار دارم دوست نداشته باشی شاید اصلن احساس نکنی که من میتونم غمخوار تو باشم و به حرفهات گوش بدم یا حتی بهترین دوست تو باشم شاید من تنها بمونم و تو اصلن نفهمی چرا من تنهام یا برات اهمیتی نداشته باشه اما مطمئنم که دنیای تو خیلی خیلی دورتر از من خواهد بود و تو هرگز نخواهی فهمید که من در این روزها و ماه ها چه لحظاتی داشتم و چه ها بر من گذشت لحظاتی که روزهای شیرین...
29 تير 1391

ممنونم که هستی

پسرم خیلی خوشحالم که هستی و با ضربه های گاه محکم و گاهی بی رمقت وجودت رو ابراز می کنی دوستت دارم و بی صبرانه منتظر آبان ماه نشسته ام تا تو قوی ، سرحال وشاد پا به این دنیا بزاری ...
25 تير 1391

هفته بیست و دوم

سلام هامون چند وقته اینجا ننوشتم و میدونم بعدن پشیمون میشم پسرم که چرا این لحظه های هیجان انگیز رو ثبت نکردم اتفاقهای زیادی هم برای تو افتاده هم برای اطرافیان گلم بزار به ترتیب برات بگم باهمدیگه رفتیم و اجرای بابایی رو دیدیم تو برای اولین بار میرفتی سالن تاتر و مهم تر این که سالن اصلی تاتر شهر رفتیم بابایی اونجا اجرا داشت خیلی خوب بود و میدونم تو هم خیلی لذت بردی پر از لحظه های شاد و غم انگیز بود. یه حسی میگه تو هم بعدن کار بابایی رو دوست خواهی داشت و حتی شاید ادامه بدی امیدوارم هنر در تو هم ذاتی وجود داشته باشه و سرشار از لذت بشی دیگه اینکه 12 تیر امسال من و بابایی 9 سال باهم بودنمون رو جشن گرفتیم  9سال پر از لحظه های دوست ...
19 تير 1391

چمباتمه

هامونم پسرم گلم دیشب 3 تیر که خابیده بودم یه دفعه دیدم سمت چپ شیکمم جمع شده بودی یه حالتی مثل اینکه چمباتمه زده باشی و نمیدونم چرا ذوق مرگ شدم برات عزیزم دوست دارم ...
3 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبی تر می باشد